خاطرهبازی از جنس محله برو بیا و سلطان و شبان
تاریخ انتشار: ۷ اسفند ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۴۱۴۵۳۲
سینما و تلویزیون > رادیو و تلویزیون - همشهری آنلاین:
مسعود فروتن مجری کارشناس بخش فرهنگ و خاطره «چشم شب روشن» یکشنبه شب میزبان بیژن بیرنگ نویسنده، کارگردان و تهیه کننده تلویزیون بود و با او خاطره بازی کرد.
به گزارش ایسنا، بیرنگ در پاسخ به درخواست فروتن برای مرور خاطرات دوران برنامهسازیاش، با بیان اینکه نگاهم به خاطره به شکل دیگری است، عنوان کرد: در زندگی یکسری اتفاقات میافتد که بعدها تبدیل به خاطره میشود اما آنقدر ذهن پر از اتفاقات است که چیزی در ذهن به عنوان خاطره ندارم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فروتن همچنان مصرانه از بیرنگ درخواست تعریف کردن خاطره داشت و به عنوان نمونه به برنامه «محله برو بیا» اشاره کرد که باز هم با مقاومت بیژن بیرنگ روبهرو شد.
خاطرهای سریال «سلطان و شبان»
مجری برنامه هم خود به نقل خاطرهای از سریال «سلطان و شعبان» پرداخت و گفت: در حال ضبط بودیم که بازیگر نقش وزیر اعظم از روی اسب افتاد؛ در این هنگام برای اینکه از روی اسب نیافتد، بلافاصله دستور توقف ضبط را دادم! آن لحظه فکر کردم اگر جلوی ضبط را بگیرم، این اتقاق برایش نمی افتد!
در «محله برو بیا» بدل بازیگرها می شدم!
بیرنگ در ادامه این همکلامی اظهار کرد: در «محله برو بیا» بازیگرهای محدودی داشتیم که هر کدام نقش های مختلفی را بازی می کردند. گاه در یک صحنه مجبور بودیم یک بازیگر در دو نقش همزمان حضور داشته باشد مانند صحنهای که آقای جعفری هم باید نقش اصلی خودش و هم نقش زورو را بازی می کرد. در چنین صحنه هایی بنده خودم نقش زورو را بازی می کردم؛ در واقع گاهی بنده به عنوان بدلِ بازیگرها ایفای نقش می کردم. حتی من صدای طوطی بودم یعنی طوطیی که صحبت میکرد من بودم.
وی درخصوص دلیل تغییر نام «محله بروبیا» به «محله بهداشت» اظهار کرد: «محله بروبیا» در سال ۱۳۶۰ پخش شد و در ادامه «محله بهداشت» شروع به کار کرد. در سری اول ما درباره مسایلی که بچه ها خارج از منزل با آن برخورد داشتند و در سری دوم راجع به مسایل بهداشتی صحبت می کردیم و این محله ماند و پسوند آن تغییر کرد.
بیرنگ در پاسخ به فروتن که نقش «هپلی» را از کجا آوردید، بیان کرد: اینکه شخصیت ها از کجا میآیند را هیچ وقت نمی دانم.
کارگردان «خانه سبز» خاطرنشان کرد: سال هایی که در تلویزیون کار کردیم همه پر از خاطره است و به این معنا نیست که فقط در برنامه خاطراتی باشد. اتفاقا یکسری اتفاقات می افتاد که ربطی به برنامه نداشت ولی امروز خاطره است مثلا در طول هشت سالی که ما درگیر دفاع بودیم و می جنگیدیم، میدانیم هیچ چیزی توقف نکرده بود و در همان شرایط ما داشتیم کار کودک می کردیم. ما نمیتوانستیم به بچه ها بگوییم جنگ است و عمدتا از ما میخواستند که ضمن اینکه بچهها را راجع به مسایل جنگ، دفاع و مسایل ملی و میهنی داریم آگاه میکنیم ولی یادمان باشد که نباید اوقات فراغت، آموزش و آن مسیری که مسیر طبیعی زندگیشان است، قطع شود و آن موقع ما داشتیم برنامه میساختیم و اتفاقاتی که در این حین و در این شرایط می افتاد یکسری خاطرات را به وجود آورد.
در موشک باران تهران برنامه «کودکانه» میساختیم
وی در ادامه به بیان یکی از خاطرات خود در زمان هشت سال دفاع مقدس پرداخت و گفت: همان سالی که در تهران موشک باران بود، عید بود و ما برنامه داشتیم. آن موقع شهر خلوت بود و خانواده من هم در تهران نبودند و شاید ما تنها گروهی بودیم که به اتفاق آقای رسام و دوستان دیگر داشتیم برنامه برای عید ضبط می کردیم. فکر می کنم برنامه ای با عنوان «کودکانه» بود.
امیدوارم روزی بالاخره یک کار موزیکال بسازم
بیرنگ با بیان اینکه ما اولین کسانی بودیم که موزیک به شکل ساخت کلیپ را در ایران بعد از انقلاب متداول کردیم، تصریح کرد: در «محله بهداشت» یکی از اتفاقاتی که افتاد این بود که برای اولین بار شعرها و ترانه هایی را بچه ها خواندند و اجرا کردند که تقریبا موزیکال بود. من هنوز عاشق ساخت کار به شکل موزیکال هستم و بالاخره امیدوارم روزی این کار را بکنم.
این کارگردان ادامه داد: این موزیک ها توسط یک آهنگساز خیلی باسواد آقای مهرداد جهانفر ساخته و در شرایطی که سرودها در آن زمان با ارگ ساخته می شد، به صورت آکوستیک در استودیو ضبط میشد. ما این مسیر را بعدا هم در برنامه هایی که برای دهه فجر و عید تولید کردیم، ادامه دادیم. یک سال همزمان برنامه های شبکه های یک و دو را تولید کردیم و یکسری ترانه درست می کردیم.
دشواری یافتن و کار با خوانندگان کودک
بیرنگ افزود: در آن زمان با خانم شکوه قاسمنیا شاعر کودک و نیکخواه شاعر و مهرداد جهانفر و آندره آرزومیان که بعدا به گروه اضافه شد دنبال خوانندگان کودک میگشتیم. آن موقع کسی که کمک میکرد ما این بچه ها را پیدا کنیم آهنگساز خوبمان آقای فردین خلعتبری بود، ما امسال بچه ها را پیدا میکردیم ولی سال بعد چون بالغ میشدند صدایشان تغیییر میکرد و باید دوباره گروه جدیدی را پیدا می کردیم.
فروتن با بیان اینکه این کلیپها بر روی تربیت بچهها تاثیرگذار بود، گفت: در این کلیپها نکات تربیتی خوبی گفته می شد؛ از جمله مسواک زدن قبل از خواب یا شستن دست و صورت در صبح.
بیرنگ عنوان کرد: آن زمان وقتی برنامه ساخته می شد، برای بخش ارزشیابی سازمان مینوشتیم که مثلا برای عبور از خیابان باید ۷۰ درصد بچه ها یاد گرفته باشند که اول باید به راست نگاه کنند و بعد به چپ، وقتی برنامه تمام می شد اهداف آموزشی که برای برنامه تعیین کرده بودیم دوباره ارزیابی می شد و به ما می گفتند شما چند درصد به خواسته هایتان رسیدید و ما دوباره تصحیح روش می کردیم تا به هدف خود برسیم.
نقطه ضعف برنامههای کودک از نظر بیژن بیرنگ
وی متذکر شد: دوره بسیار خاصی بود، با اینکه جنگ بود و شرایط خاص در کشور بود ولی در کنارش یک کار علمی داشت اتفاق می افتد و شاید یکی از نقاط ضعفی که بعدها ما در برنامه سازی پیدا کردیم این بود که این ارزشیابی ها و اینکه آیا ما به اهداف مان رسیدیم و اینکه چقدر رسیدیم و نتیجه اش باید یک اصلاح روش باشد، کمرنگ تر شد ما از خواسته ها و اهدفمان دورتر شدیم.
نویسنده «محله بروبیا» با اشاره به اینکه برخی از اتفاقات در آن زمان خاص بود، یادآور شد: به یاد دارم داشتیم در استودیو موزیک ضبط میکردیم و نوازندهای داشتیم که در حال کوک کردن گیتار بود، در این همین حال یکدفعه موشکی به زمین خورد و ایشان با خونسردی یک لحظه مکث کرد و بعد گفت ادامه می دهیم!
فروتن با بیان اینکه برنامه سازان تلویزیون نیز به گونه ای در حال جنگ بودند، تصریح کرد: یعنی آنها هم در این سمت داشتند به گونه ای زندگی را می ساختند.
بیرنگ اذعان کرد: این ادعا است، ما داشتیم در آن زمان حال می کردیم، گو اینکه آن بچه ها هم در جنگ داشتند با باورهایشان حال می کردند ولی ما داشتیم حال می کردیم.
فکر می کردیم داریم در امن ترین نقطه کار می کنیم اما ...
وی درخصوص شجاعت گفت: زمانی که موشک باران بود یک روز مسئول سانتر(مرکز) گفت چرا وقتی موشک میخورد شما نمی روید و من گفتم اینجا امن است، ولی آن فرد جواب داد خطرناکترین جای سازمان همین جا است برای اینکه اصلا نباید بالای استودیو چیزی ساخته شود و بعد ما متوجه شدیم چقدر ما شجاعانه داشتیم کار می کردیم و بعد از آن ما خیلی می ترسیدیم.
کارگردان «چاق و لاغر» به مسئولیت پذیری خود در شرایط بحرانی جنگ اشاره و بیان کرد: برای اینکه احساس امنیت کنیم به خانه پدری ام در خیابان بهبودی می رفتیم. روزهای اول خیلی جدی میگرفتیم، یک بار همه خانواده حضور داشتند و صدای آژیر آمد همه بیرون رفتند ولی من نرفتم و وقتی آنها برگشتند من را دیدند که ناخودآگاه به زیر میز رفته بودم و با نور شمع در حال نوشتن بودم چون باید متن را صبح به گروه می دادم. شاید این اتفاقات داخل برنامه نمی افتد ولی ربط پیدا می کرد آن هم به دلیل مسئولیتی بود که آنتن ایجاب می کند.
بیرنگ در ادامه خاطره دیگری هم گفت و مطرح کرد: شبی برنامه ضبط می کردیم یکی از دوستان که در شبکه دو پست بالایی داشتند آمدند و گفتند امشب قرار است تهران شیمیایی شود و شبکه جامجم را بزنند. ما یک پخش اضطراری در شبکه داشتیم که در زیرحیاط بود و معمولا در آن قفل بود، یک کلید به ما داد و گفت اگر اتفاقی افتاد بیرنگ تو جلوی دوربین می روی و مسعود پشت دوربین و خانم ملک زاده شما مسئول فنی می شوید و در اتاق امپکس را باز کرد و گفت اگر چنین اتفاقی افتاد این نوارها را یکی یکی شارژ کنید تا این آنتن مسکوت نشود تا صبح بیاییم ببینیم چکار کنیم و بعد رفت.
شوخی با یک مدیر بالا دستی درباره پایان جنگ!
وی ادامه داد: ما خیلی خندیدیم و بعد از این ماجرا، گفتیم اگر ماجرا اینقدر حساس است پس چرا رفت و برایمان عجیب بود. اتفاقی نیافتاد و صبح شد و وقتی آمد و قیافه های ما را دید، پرسید چه شده و من گفتم بعد از اینکه رفتی تصمیماتی گرفتیم، اینکه وقتی که من رفتم جلوی دوربین بگویم قطعنامه را قبول کردم و جنگ تمام شد و صلح می شد و بعد گفت شوخی می کنید و یک آن دیدیم ترسید و بعد گفتیم شوخی کردیم ولی نباید در این وضعیت حساس میرفتی. همه اینها خاطرات است.
در همین زمینه: ادامه تصویربرداری ایراندخت در لالهزار آرش مجیدی و بهزاد فراهانی زندگی از نو شروع کردند رخشان بنیاعتماد | کارستان را به بی بی سی میدهم اگر ... بازیگرانی که برخلاف میلشان جراحی زیبایی میکنندمنبع: همشهری آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۴۱۴۵۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بلینگام: رئال مادرید تمام زندگی من است؛ کاش خاطرات بارسلونا را دوباره زنده کنم
ستاره انگلیسی از اینکه رئال مادرید به او فرصت درخشیدن داده، سپاسگزار و قدردان است.
طرفداری | گلزنی در دو دیدار رفت و برگشت مقابل بارسلونا، شیرینترین خاطره جود بلینگام است.
به گزارش مارکا، بدون شک جود بلینگام موثرترین بازیکن در فصل موفق رئال مادرید بودهاست. در فصلی که رئال از نبود یک مهاجم نوک تراز اول در ترکیب رنج میبرد، هافبک جوان انگلیسی در نقش بهترین گلزن کهکشانیها ظاهر شد و به تنهایی امتیازات زیادی در مسیر قهرمانی لالیگا، از جمله 6 امتیاز شیرین در دو بازی رفت و برگشت مقابل بارسلونا به حساب کارلو آنچلوتی واریز کرد. این عملکرد فوقالعاده در حالی به ثبت رسیده که بلینگام 20 ساله اولین فصل حضور خود را در رئال مادرید به پایان میرساند، موضوعی که ارزش کار او را بیش از پیش نمایان میکند.
جود بلینگام در مصاحبه با لیا ریویه، خبرنگار نزدیک به باشگاه رئال مادرید از تجربه یک سال حضور درخشان در رئال مادرید صحبت کرد که قسمتهای جذاب آن را در ادامه میخوانید:
اهدافت؟من فقط به اهداف جمعی فکر میکنم. بقیه چیزهایی که درباره من میگویند، فقط حرف مردم است. من همیشه به همتیمیهایی که هر روز با آنها کار میکنم، فکر میکنم، کسانی که در سختیها کنارم هستند و در لحظات شاد با آنها شادی میکنم. اگر یک سال دیگر با هم صحبت کنیم، دوست دارم یک قهرمانی لیگ قهرمانان داشته باشم و در یک نیمهنهایی دیگر حاضر باشم.
جامی که دوست داری در رئال ببری؟احتمالا لیگ قهرمانان. بدیهی است که وقتی بازیکن رئال مادرید هستی، باید لیگ قهرمانان را ببری.
یک فصل تجربه در رئال مادرید؟رئال مادرید همیشه بالاترین جایگاهی است که میتوانی در فوتبال آرزو داشته باشی. همیشه سطحی بوده که میخواستم و میتوانستم به آن برسم، اما فکر نمیکردم به این سرعت به اینجا برسم. حالا که اینجا هستم، هر روز برای اینکه میتوانم نماینده این باشگاه باشم سپاسگزارم. رئال مادرید بخش بزرگی از زندگی من است، در واقع تمام زندگی من است. بازی در رئال همیشه هدف من بوده است.
باید از رئال مادرید برای علاقهشان تشکر کنم. بازیکنان بااستعداد زیادی وجود دارند و من افتخار میکردم که آنها فکر میکردند. من ویژگیها و شخصیت درستی برای جا افتادن در این تیم دارم. وقتی پروژه را به من گفتند، مرا متقاعد کردند. حتی مجبور نبودم به آن فکر کنم.
در رئال مادرید چه چیزی یاد گرفتی؟در رئال مادرید یاد میگیری که اسطورههای تاریخ باشگاه را بشناسی. ارزشها و هویت باشگاه بر پایه این اسطورهها بنا شده است که نشان رئال مادرید را قبل از ما با زیبایی حمل میکردند. مهم است که میراث و ارزشهایی را که آنها پایهگذاری کردهاند ادامه دهیم و این کاری است که من سعی میکنم انجام دهم.
اگر در یک جزیره گیر بیوفتی، دوست داری کدام همتیمی کنارت باشد؟شوامنی گزینه خوبی است. او باهوش، بامزه و علایق مشابهی با من دارد. او خیلی باهوش است، بنابراین فکر میکنم راهی برای نجاتمان پیدا میکند. هاهاها.
اگر فقط یک خاطره از دوران فوتبالت را بتوانی زنده کنی، آن خاطره چیست؟خاطره الکلاسیکو. آن دو گل به بارسلونا.
تفریح مورد علاقهات خارج از حیطه فوتبال؟
خوابیدن!
بهترین بازیکنی که کنارش بازی کردی؟مودریچ و کروس.
از دست ندهید ????????????????????????
بایرلورکوزن رکورد 59 ساله را میشکند پاس دیدنی سردار آزمون برابر یوونتوس که با بیدقتی گل نشد (فیلم) کلوپ: امیدوارم با هوای بارانی اشکهایم را کسی نبیند پالما با ایرانیها فاتح لیگ قهرمانان اروپا شد